اهمیت داشتن استراتژی در پروژه های زندگی

اهمیت داشتن استراتژی در پروژه های زندگی

اگر به زندگی شخصی بسیاری از افراد دقت کنید خواهید دید که مرتب از یک سو به سوی دیگر حرکت می کنند (در اصطلاح عامیانه از این شاخ به آن شاخ می پرند) و تصمیماتی می گیرند که در یک راستا نیست و نمی توانند بر اهداف خود تمرکز کنند. و یا اصلا نمی توانند اهداف زندگی خود را مشخص نمایند  و همین موضوع باعث می شود که نتوانند در زندگی پیشرفت محسوسی داشته باشند.

راهکار این مسئله، داشتن مسیر مشخص چه در زندگی شخصی و چه در شرکتها و بیزینس‌هاست و برای مشخص نمودن مسیرهای اصلی باید استراتژی مناسب طراحی نمود.

استراتژی چیست؟

به بیان ساده، استراتژی به معنای طرح و برنامه کلی و بلند مدت برای دستیابی به اهداف است. در واقع استراتژی به معنی هنر مشخص نمودن مسیرهای اصلی هر بیزینس و یا زندگی شخصی است. به گونه ای که در هر مقطع از زندگی بتوان مشخص نمود که هر تصمیم و انتخاب در حال حاضر در مسیر استراتژی من هست یا خیر.

استراتژی در زندگی شخصی

استراتژی در زندگی شخصی به معنای برنامه ریزی کلی بلند مدت مسیرهای جنبه های مختلف زندگی است که  بتواند به تصمیماتی که در طول زندگی اتخاذ می نماییم کمک کند.

به عنوان مثال استراتژی کلی یک مدیر پرکار یک شرکت خصوصی در زندگی شخصی خود می تواند صرف حداکثر زمان ممکن برای خانواده در زمانهای غیر کاری خود باشد. پس اگر مثلا یک دوره غیر ضروری خارج از ساعت کاری به او پیشنهاد شود، قاعدتا باید با توجه به استراتژی خود، از آن اجتناب نماید.

جهت تعیین استراتژی زندگی خود باید گامهای ذیل را طی نماییم:

1-تعیین اهداف واضح و واقع بینانه:

همانگونه که بارها در کافه مدیریت پروژه صحبت نموده ایم، تعیین اهداف در زندگی نقش بزرگی در موفقیتها دارد و بدون هداف گذاری مناسب که بر اساس آرزوها و خواسته ها تعیین می شود، نمی توان مسیر درست را پیدا نمود.

2-تحلیل وضعیت فعلی:

این مرحله بدان معناست که بررسی کنیم که اکنون نسبت به اهدافی که برای خود انتخاب کرده ایم کجای کار هستیم (به تفکیک هر هدف)، مثلا اگر یادگیری یک زبان برنامه نویسی را برای خود هدف گذاشته ایم، خود را ارزیابی کنیم که آیا در خصوص این زبان اطلاعاتی داریم و آیا تجربه ای در این خصوص قبلا داشته ایم و ….

3- تعیین وضعیت مطلوب و اجرا:

حال باید با تفکیک زمانی مشخص کنیم که می خواهیم چه تارگتهایی را برای اهدافمان منظور نماییم. مثلا در مثال بالا مشخص کنیم در هر سال به چه میزان باید پیشرفت کنیم و میزان یادگیری ما چه میزان باید باشد.

4- ارزیابی دوره ای:

حال مهم است که به صورت مثلا ماهانه آخرین وضعیت پیشرفتهای خود را بررسی نموده و اگر جایی لازم است هدف خود یا برنامه های خود را به روز نماییم.

5- مراقبت از استراتژی تدوین شده:

مهم است که در هر مقطع از زندگی، تصمیماتمان بر اساس استراتژی تدوین شده مان باشد و از آن تخطی نکنیم.  مثلا، اگر در مثال بالا، تصمیم به یادگیری زبان برنامه نویسی و پیشرفت در این زمینه گرفته ایم و اهداف خود را بر اساس آن گذاشته ایم، اگر یک فرصت مناسب و رایگان برای تحصیل در یک رشته دیگر برایمان فراهم شد. هدف و استراتژی خود را فراموش نکرده و صرفا به خاطر مثلا رایگان بودن آن دوره، مسیر زندگی خود را عوض نکنیم.

نکاتی که در تدوین و اجرای استراتژی مهم است:

دقت به علایق و محدودیتهای شخصی در تدوین استراتژی:

تعیین مسیر اصلی زندگی به سمت علایق خود، درست ترین کاری است که هر شخص می تواند برای خود انجام دهد.  البته باید در این بین به محدودیت های خود مانند زمان، بودجه، خانواده و … هم فکر کنیم.

عدم تعصب و به روز نمودن استراتژی و برنامه ها در مواقع لزوم:

اگر در جایی از زندگی به این نتیجه رسیدیم که باید در اهداف خود یا برنامه های خود، در راستای بهبود عملکرد در زندگی، تغییراتی ایجاد کنیم باید بدون تعصب و اصرار اقدام نماییم.

تلاش در یادگیری مستمر:

یادگیری مستمر در تمام ابعاد زندگی، می تواند مهمترین مزیت هر شخص در زندگی خودش به حساب آید. اینکه مرتب دانش خود را به روز نماییم و از آخرین دستاوردهای علمی در زندگی خود استفاده نماییم هم مستلزم برنامه ریزی و تلاش است.

داشتن انعطاف در تدوین برنامه ها:

فراموش نکنیم که برنامه ریزی در زندگی شخصی می تواند به مراتب پویاتر و منعطف تر از برنامه ریزی های کاری باشد. بنابراین اگر مشکل یا مانعی در اجرای برنامه ها ایجاد شد، نگران نشوید، یک نفس عمیق بکشید و دوباره تلاش و اقدام کنید.

نتیجه گیری:

استراتژی ابزار قدرتمندی در زندگی شخصی برای دستیابی به اهداف و آرزوهاست. با تدوین استراتژی شخصی مناسب در زندگی خود، مسیر رسیدن خواسته ها هموارتر خواهد شد. البته یک استراتژی خوب مستلزم تلاش و تعهد و پشتکار کافی است تا منجر به نتیجه گردد.