مکانیزم یادگیری مغز

مکانیزم یادگیری

مکانیزم یادگیری در مغز ما

چه بسیار زمانهایی که آرزو کردیم کاش جای فلانی بودم و می توانستم فلان کار را انجام دهم، ولی آیا هیچ وقت به این فکر کرده ایم که واقعا نمی توانستیم جای کسی که الگوی خود قرار داده ایم باشیم و همان کارها را انجام دهیم؟

چه فرقی بین آدمها هست که برخی می توانند خیلی چیزها را یاد بگریند و برخی خیر؟

آیا واقعا استعداد ذاتی تنها دلیل برتری آدمهای موفق است؟

افراد موفق، لزوما خاص نیستند

اگر در دوران زندگی خودمان نیک بنگریم، خواهیم دید که افراد بسیاری وجود دارند که از صفر شروع کرده و به تدریج و کم کم قله های پیشرفت را فتح کرده اند، و شاید مهم ترین دلیل موفقیت آنها یادگیری خوب و برنامه ریزی ایشان  در خصوص تخصصشان  باشد و البته استقامتی که در این راه داشته اند.

مکانیزم یادگیری در مغز

یادگیری فرآیندی است که در آن اطلاعات جدید توسط مغز، جذب و پردازش و ذخیره می گردد. مغز انسان ساختار شگفت انگیز و فوق العاده پیچیده و توانمندی دارد.

در ساختار مغزی ما، میلیونها نورون و سلولهای عصبی وجود دارند که اطلاعات را در مغز پردازش کرده و انتقال می دهند، و یادگیری از طریق ارتباط بین نورونها و ساخت مسیرهای عصبی جدید که قبلا وجود نداشته و حالا در اثر آموزش و تمرین ایجاد شده است، انجام می شود.

طبیعتاً هر چه بیشتر تمرین کنیم و وقت بگذاریم مسیرهای عصبی بیشتر و قوی تر تشکیل شده و بر مهارت ما افزوده می شود.
در خصوص ساختار مغز و مکانیزم یادگیری و به خاطر سپاری و …. می توان کتابهای زیادی نوشت، در این مقاله به اجمال می خواهیم به این نتیجه برسیم که چگونه بر مهارت یادگیری خود بر اساس این مکانیزم بیفزاییم.

در درجه اول باید تاکید نمود که همه آدمها می توانند با استفاده از ساخت مسیرهای عصبی جدید در مغز خود، چیزهای جدید یاد بگیرند و در نتیجه در بسیاری از موارد، استفاده از کلمه “نمی توانم” درست نیست و به جای آن باید گفت که هنوز مسیر عصبی مربوطه در مغزم شکل نگرفته است.

مسئله بعدی این است که زمان به دست آوردن یک مهارت و یادگیری آن در افراد مختلف ممکن است متفاوت باشد و ممکن است بعضی افراد نیاز به صرف زمان بیشتری داشته باشند، اما اگر کسی توانسته است کاری انجام دهد پس ما هم با ساخت و تقویت مسیر عصبی مربوطه در مغز خود می توانیم آن کار را انجام دهیم، اما باید با برنامه و صبور باشیم و با الگوبرداری از افراد موفق و آموزشهای مناسب در مسیر رشد خود حرکت کنیم.

نظریه های 10 هزار ساعت و 20 ساعت

مالکوم گلودل (Malcolm Gladwell):

نظریه 10 هزار ساعت توسط مالکوم گلودل (Malcolm Gladwell) در سال 2008 مطرح شده است و در آن عنوان شده که برای تسلط بر هر مهارتی فرد باید حدود 10 هزار ساعت تمرین هدفمند و متمرکز داشته باشد. البته نباید فراموش کرد که کیفیت تمرینات نیز در این قانون اهمیت بسیار زیادی دارد.

جاش کافمن:

نظریه دیگری توسط جاش کافمن مطرح شده و ادعا شده است که حتی با 20 ساعت تمرین هم می توان به یک مهارت اولیه در زمینه مورد نظر دست یافت. طبق این نظریه با شکستن مهارت به اجزای کوچکتر و تمرکز و تمرین بر بخشهای اصلی آن مهارت می توان به موفقیت اولیه قابل قبول رسید.
این نظریه با نظریه اول در تضاد نیست و صرفا عنوان می نماید که برای یادگیری یک مهارت و رسیدن به توانمندی اولیه و البته نه تسلط کامل و استاد شدن در آن، نیاز به حداقل 20 ساعت تمرکز و تمرین دارید.

فرض کنید که مطابق با علاقه مندی خود به دنبال یادگیری نواختن ساز هنگ درام هستید، نیاز هست که ابتدا بپذیرید که با ساخت مسیر عصبی لازم در مغز خود می توانید به یک نوازنده خوب هنگ درام تبدیل شوید.

سپس باید یک استاد یا یک مرجع مناسب مانند یک آموزش آنلاین خوب در اینترنت پیدا نموده و سپس مطالعه اولیه در خصوص ساختار این ساز نموده و حال می توان با کمک آموزش با حداقل اطلاعات از نت ها، نواختن ساز را شروع کرد و تمرکز نمود بر روی نواختن یک آهنگ ساده که یک شروع موفق برای تسلط بر این ساز است و می تواند انگیزه ای برای ادامه مسیر باشد.

تمرین تمرین تمرین

در خصوص یک مهارتی که در اهداف زندگی خود دارید، تمرکز کنید و شروع به برنامه ریزی در خصوص آموزش دیدن آن نمایید.
جوری برنامه ریزی کنید که پس از 20 ساعت گذر زمان از آموزش مهارت اولیه خود را سنجش کنید و ببینید چقدر پیشرفت نموده اید، در مسیر آموزش و یادگیری هرگز نا امید نشوید و با تمرین و استقامت در آن، در مسیر رشد گام بردارید.

دیدگاهتان را بنویسید